٤ تا نامه فوق العاده مهم ( که تقریبا ازاین اسناد مهم کم صحبت میشه) انتخاب کردم قراربدم تو وبلاگ, اول نامه محمدبن ابی بکر(حنفیه)به معاویه وجواب معاویه .ونامه دوم نامه ای که عبدالله بن عمر به یزیدبن معاویه نوشته ومتقابلاجواب یزید به عبدالله بن عمر.این نامه ها درکتب معتبراهل سنت مانند مروج الذهب مسعودی ج ٣ص١١ وشرح نهج البلاغه ازابن ابی الحدید معتزلی ج٣ص١٨٨وجمهرة رسایل العرب ج١ص٤٧٥ موجوداست .
ازمحمدبن ابی بکربه معاویة بن صخره گمراه:
درودبرکسانی که فرمانبردارخدا,وتسلیم اولیای خدایند.
خدا بابزرگی والایی خودمردم راازروی بیهودگی وناتوانی نیافریده ونیازی هم به آفریدن آنهانداشته است.بلکه آنهارابنده خود آفریده وبرخی گمراه وبرخی راه یافته,وبرخی بدبخت وبرخی را خوشبخت ساخته است.وسپس ازروی دانش,کسانی رابه پیامبری برگزیده سپس ازمیان آنان محمد(ص)رابرگزید.وویژگی رسالت خویش رابه اوداد واو رابرای پیام «وحی»خویش برگزیدوبرکارخودامین دانست.واوراپیامبری مژده دهنده وبیم دهنده برانگیخت تاکتابهای پیش ازخودراتاییدکندوراهنمای شرایع واحکام باشد.
اوبادانش واندرزنیکو,مردم رابه راه خدا دعوت کرد.پس نخستین کسی که پاسخ دادوایمان آوردوپذیرفت واسلام آوردوخودراتسلیم کرد,برادروپسرعمویش علی بن ابی طالب (علیه السلام)بودکه نادیده پنهان راباورکردواوراازهرعزیزی گرامیترداشت وجان خودراسپر اوساخت ودرهرترس ووحشتی بااوهمدم شد.ودرکنار اوجنگیدوصلح کرد.وهمواره درساعتهای سختی وبیم,خود را در اختیار میگذاشت تا جاییکه درجهاد,کسی به پای اونرسید وبه کردارنیکوی اونزدیک هم نشد.
من میبینم که توخود را ازاوبرتر میشماری,با اینکه من تورامیشناسم.واورانیزکه پیشگام وسرآمد همه نیکهاست,خوب میشناسم.او نخستین کسی بود که اسلام آورد ونیت اوازهمه مردم درست تر بود وفرزندان اوازهمه برتر وهمسرش ازهمه والاتر وپسرعمویش ازهمه گرامیتربود.برادرش درجنگ موته,جانبازی کرد؛وعمویش درجنگ احد,سیدالشهداءبود.وپدرش همواره ازپیامبرخدا(ص)وحریم اودفاع میکرد.
وتونفرین شده فرزندنفرین شده هستی.تو وپدرت همواره برای دین خدا,آشوب بپا میکردید ودرخاموشی نورخدا می کوشیدیدومردم رابرای این کارجمع میکردیدوبرای این کارپول خرج میکردید وقبایل عرب رابرای اینکارتحریک میکردید.
پدرت برهمین شیوه مرد وتو نیز درهمین کارجانشین اوشده ای.وگواه این سخن,همان کسانی هستند که تو آنهارا دورخودت جمع کرده ای وهمواره بازماندگان احزاب ورهبران نفاق و دشمنی با پیامبر خدا(ص)به تو پناه می آورند.وگواه علی با فضیلت آشکاراو وسابقه کهن او,یاورانی هستندکه گرداوجمع شده اند.وخدای تعالی در قرآن آنها را نام برده وبردیگران برتری داده وآنان راستوده است؛یعنی مهاجران وانصار که دسته دسته وفوج فوج باشمشیرهای خود گرد او انجمن کرده اند,وخون خود را به پای او میریزند,حق را در پیروی او میدانند وبدبختی را در مخالفت با وی میشناسند.
وای بر تو!چگونه خود راباعلی برابر میسازی با اینکه او وارث پیامبر خدا(ص)و وصی او وپدر فرزندان اوست؟
ونخستین کسی است که از او پیروی کرد وآخرین کسی است که با او دیدار کرد.وهمواره راز خود را به او میگفت وازکارخود آگاهش میساخت .وتو دشمن او وفرزند دشمن او هستی!
تا میتوانی در دنیا با باطل خویش بهره مند شو وپسر عاص هم در گمراهی تورا کمک کند.گویا عمرت به سر رسیده و نیرنگت پوشالی است.
وبه زودی میفهمی سرانجام بهتر,ازآن کیست!
بدان که تو تنها با خدای خود نیرنگ میبازی واز نیرنگ او در امان مانده ای وازنعمت او ناامید شده ای.واو درکمین توست.درود بر پیروان هدایت.
پاسخ معاویه به محمدبن ابی بکر
ازمعاویةبن صخربه ننگ پدرش محمدبن ابی بکر!
درود بر فرمانبرداران خدا؛نامه ازتو به من رسید که در آن خدای را به آنچه شایسته بزرگی وتوانایی ونیرومندی اوست,ستوده ای و ویژگی های پیامبر خدا(ص)را با سخنان بسیاری که به هم بافته ای آورده بودی ودرآن بی پایگی نظر خود وتند روی خویش به پدرت را نشان داده ای.
درآن نامه,برتری فرزند ابوطالب وسابقه وخویشاوندی او با پیامبر خدا ویاری او وانبازشدن با او در ترس وبیم را آورده بودی.و در آن نامه با فضیلت های دیگران برای من استدلال کرده بودی,نه فضیلت های خودت,خدای را می ستایم که این فضیلت ها را به تو نداد وبه دیگری داد.
من وپدرت در زندگی پیامبرمان,حق فرزند ابوطالب را بر خود لازم می شمردیم و برتری او را بر خودمان آشکار میدانستیم وهنگامیکه خدا پیامبرش را به نزد خود برد و وعده خویش را به او انجام رسانید ودین او را پیروز ودلیل او را استوار ساخت,جان او را گرفت.پدرت وفاروق او نخستین کسانی بودند که حق او را ربودند وبا او مخالفت کردند.وباهم در این راه همداستان وهماهنگ شدند.سپس آن دو,او را به بیعت خویش فرا خواندند.او کندی نشان داد وپا بپا کرد.آنها برای او نقشه ها کشیدند وتصمیم گرفتند برایش رنجی بزرگ فراهم آورند.پس با آندو بیعت کرد.سپس سومین آنها <عثمان>بپاخاست و راآنها را گرفت وشیوه آنها را به کاربست.تو ویار تو براوخرده گرفتید.تا جایی که دورترین مردم از گنهکاران در او طمع بستند وبرای او فتنه جوییها کردید تا به آرزوی خویش در باره او رسیدید.
ای پسر ابوبکر,هشدار!که به زودی به دردسرکار خود دچار میشوی.خودت را با وجب خودت بسنج.و ببین که نمیتوانی پابپای کسی راه بروی که بردباری او با کوه ها برابراست.وکسی نمیتواند به زور شاخ او رابشکند.وهیچ انسان پرحوصله ای,به پایداری او نمیرسد.
پدرت زمینه را فراهم کرد وپادشاهی خود را پایه گذاشت وآن را به اوج رساند.
اگر کاری که ما میکنیم درست باشد,پدر تو پیشگام آن بوده واگر ستم وکجروی باشد,پدرت در این کار خودکامه بودومانیز بااوشریکیم.اگر کارپدرتوپیش ازاین نبود,ما با علی بن ابی طالب مخالفت نمی کردیم وفرمانبردار او میشدیم.ولی ما دیدیم پدرت چنان کرد,ما هم راه اورا گرفتیم وکاری چون او کردیم.اگر می خواهی انتقاد کنی از
پدرت انتقاد کن یا دست بردار.درود بر کسی که باز گردد واز گمراهی خود پشیمان شود وتوبه کند!
مروج الذهب مسعودی ج ٣ص١١ وشرح نهج البلاغه ازابن ابی الحدید معتزلی ج٣ص١٨٨وجمهرةرسایل العرب ج١ص٤٧٥
ازمحمدبن ابی بکربه معاویة بن صخره گمراه:
درودبرکسانی که فرمانبردارخدا,وتسلیم اولیای خدایند.
خدا بابزرگی والایی خودمردم راازروی بیهودگی وناتوانی نیافریده ونیازی هم به آفریدن آنهانداشته است.بلکه آنهارابنده خود آفریده وبرخی گمراه وبرخی راه یافته,وبرخی بدبخت وبرخی را خوشبخت ساخته است.وسپس ازروی دانش,کسانی رابه پیامبری برگزیده سپس ازمیان آنان محمد(ص)رابرگزید.وویژگی رسالت خویش رابه اوداد واو رابرای پیام «وحی»خویش برگزیدوبرکارخودامین دانست.واوراپیامبری مژده دهنده وبیم دهنده برانگیخت تاکتابهای پیش ازخودراتاییدکندوراهنمای شرایع واحکام باشد.
اوبادانش واندرزنیکو,مردم رابه راه خدا دعوت کرد.پس نخستین کسی که پاسخ دادوایمان آوردوپذیرفت واسلام آوردوخودراتسلیم کرد,برادروپسرعمویش علی بن ابی طالب (علیه السلام)بودکه نادیده پنهان راباورکردواوراازهرعزیزی گرامیترداشت وجان خودراسپر اوساخت ودرهرترس ووحشتی بااوهمدم شد.ودرکنار اوجنگیدوصلح کرد.وهمواره درساعتهای سختی وبیم,خود را در اختیار میگذاشت تا جاییکه درجهاد,کسی به پای اونرسید وبه کردارنیکوی اونزدیک هم نشد.
من میبینم که توخود را ازاوبرتر میشماری,با اینکه من تورامیشناسم.واورانیزکه پیشگام وسرآمد همه نیکهاست,خوب میشناسم.او نخستین کسی بود که اسلام آورد ونیت اوازهمه مردم درست تر بود وفرزندان اوازهمه برتر وهمسرش ازهمه والاتر وپسرعمویش ازهمه گرامیتربود.برادرش درجنگ موته,جانبازی کرد؛وعمویش درجنگ احد,سیدالشهداءبود.وپدرش همواره ازپیامبرخدا(ص)وحریم اودفاع میکرد.
وتونفرین شده فرزندنفرین شده هستی.تو وپدرت همواره برای دین خدا,آشوب بپا میکردید ودرخاموشی نورخدا می کوشیدیدومردم رابرای این کارجمع میکردیدوبرای این کارپول خرج میکردید وقبایل عرب رابرای اینکارتحریک میکردید.
پدرت برهمین شیوه مرد وتو نیز درهمین کارجانشین اوشده ای.وگواه این سخن,همان کسانی هستند که تو آنهارا دورخودت جمع کرده ای وهمواره بازماندگان احزاب ورهبران نفاق و دشمنی با پیامبر خدا(ص)به تو پناه می آورند.وگواه علی با فضیلت آشکاراو وسابقه کهن او,یاورانی هستندکه گرداوجمع شده اند.وخدای تعالی در قرآن آنها را نام برده وبردیگران برتری داده وآنان راستوده است؛یعنی مهاجران وانصار که دسته دسته وفوج فوج باشمشیرهای خود گرد او انجمن کرده اند,وخون خود را به پای او میریزند,حق را در پیروی او میدانند وبدبختی را در مخالفت با وی میشناسند.
وای بر تو!چگونه خود راباعلی برابر میسازی با اینکه او وارث پیامبر خدا(ص)و وصی او وپدر فرزندان اوست؟
ونخستین کسی است که از او پیروی کرد وآخرین کسی است که با او دیدار کرد.وهمواره راز خود را به او میگفت وازکارخود آگاهش میساخت .وتو دشمن او وفرزند دشمن او هستی!
تا میتوانی در دنیا با باطل خویش بهره مند شو وپسر عاص هم در گمراهی تورا کمک کند.گویا عمرت به سر رسیده و نیرنگت پوشالی است.
وبه زودی میفهمی سرانجام بهتر,ازآن کیست!
بدان که تو تنها با خدای خود نیرنگ میبازی واز نیرنگ او در امان مانده ای وازنعمت او ناامید شده ای.واو درکمین توست.درود بر پیروان هدایت.
پاسخ معاویه به محمدبن ابی بکر
ازمعاویةبن صخربه ننگ پدرش محمدبن ابی بکر!
درود بر فرمانبرداران خدا؛نامه ازتو به من رسید که در آن خدای را به آنچه شایسته بزرگی وتوانایی ونیرومندی اوست,ستوده ای و ویژگی های پیامبر خدا(ص)را با سخنان بسیاری که به هم بافته ای آورده بودی ودرآن بی پایگی نظر خود وتند روی خویش به پدرت را نشان داده ای.
درآن نامه,برتری فرزند ابوطالب وسابقه وخویشاوندی او با پیامبر خدا ویاری او وانبازشدن با او در ترس وبیم را آورده بودی.و در آن نامه با فضیلت های دیگران برای من استدلال کرده بودی,نه فضیلت های خودت,خدای را می ستایم که این فضیلت ها را به تو نداد وبه دیگری داد.
من وپدرت در زندگی پیامبرمان,حق فرزند ابوطالب را بر خود لازم می شمردیم و برتری او را بر خودمان آشکار میدانستیم وهنگامیکه خدا پیامبرش را به نزد خود برد و وعده خویش را به او انجام رسانید ودین او را پیروز ودلیل او را استوار ساخت,جان او را گرفت.پدرت وفاروق او نخستین کسانی بودند که حق او را ربودند وبا او مخالفت کردند.وباهم در این راه همداستان وهماهنگ شدند.سپس آن دو,او را به بیعت خویش فرا خواندند.او کندی نشان داد وپا بپا کرد.آنها برای او نقشه ها کشیدند وتصمیم گرفتند برایش رنجی بزرگ فراهم آورند.پس با آندو بیعت کرد.سپس سومین آنها <عثمان>بپاخاست و راآنها را گرفت وشیوه آنها را به کاربست.تو ویار تو براوخرده گرفتید.تا جایی که دورترین مردم از گنهکاران در او طمع بستند وبرای او فتنه جوییها کردید تا به آرزوی خویش در باره او رسیدید.
ای پسر ابوبکر,هشدار!که به زودی به دردسرکار خود دچار میشوی.خودت را با وجب خودت بسنج.و ببین که نمیتوانی پابپای کسی راه بروی که بردباری او با کوه ها برابراست.وکسی نمیتواند به زور شاخ او رابشکند.وهیچ انسان پرحوصله ای,به پایداری او نمیرسد.
پدرت زمینه را فراهم کرد وپادشاهی خود را پایه گذاشت وآن را به اوج رساند.
اگر کاری که ما میکنیم درست باشد,پدر تو پیشگام آن بوده واگر ستم وکجروی باشد,پدرت در این کار خودکامه بودومانیز بااوشریکیم.اگر کارپدرتوپیش ازاین نبود,ما با علی بن ابی طالب مخالفت نمی کردیم وفرمانبردار او میشدیم.ولی ما دیدیم پدرت چنان کرد,ما هم راه اورا گرفتیم وکاری چون او کردیم.اگر می خواهی انتقاد کنی از
پدرت انتقاد کن یا دست بردار.درود بر کسی که باز گردد واز گمراهی خود پشیمان شود وتوبه کند!
مروج الذهب مسعودی ج ٣ص١١ وشرح نهج البلاغه ازابن ابی الحدید معتزلی ج٣ص١٨٨وجمهرةرسایل العرب ج١ص٤٧٥