۱۳۸۷ خرداد ۱۶, پنجشنبه

بیت العدل-حیفا-اسرائیل
بیت العدل-حیفا-اسرائیل
عکا

تصویربهاء
نقدی بر بهاییت(بخش اول)


اگه نوشته ناچیز ذیل که توسط گناه کاری مثل من تنظیم شده مورد رضای خدا وپیامبر واهل بیتش قرار گرفت در ثوابش دوست عزیزم احمد شکوه فرروسهیم میدونم حتی اگر منودر تاریکی شب دعا نکنه.
آسیب های مهدویت:


افراط وتفریطی که در ارایه چهره امام علیه السلام میشود به نحوی که بعضی ها امام علیه السلام را به صورت چهره ای بسیار خشن معرفی میکنند, البته نبایدمنکر برخوردها ودفاع هاو جنگ های امام با دشمنان اسلام بود ولی این موضوع فقط یکی از ابعاد پس از ظهور است و پرداختن صرف به این موضوع باعث دوری و زدگی مردم ازبحث انتظار میشود.البته از طرفی هم نباید تفریط در این امور نمود زیرا باعث خواهد شد مسلمانان دراصلاح امورفردی واجتماعی دچار کوتاهی وسستی شوند. یکی دیگر از آسیب ها بحث تعیین وقت قبلی برای ظهور است در این صورت اگر در وقت مقرر شده ظهور واقع نشود باعث میشود خیلی ها به اصل موضوع شک کنند.
از دیگر آسیب ها بحث علایم ظهور در روایات وتطبیق آن با حوادث روز جهانی است مثلا یکی از نویسندگان اهل سنت در کتاب خود آورده سفیانی که در روایات است همان صدام حسین است اما پس از دستگیری صدام و اعدامش توسط دولت عراق با این نکته روایی که در آن تصریح دارد سفیانی توسط شخص امام زمان هلاک میشود تضاد داشت وممکنه باعث بدبینی و صلب اعتماد مردم می شد.
از آسیبهای دیگر طرح مباحث غیر ضروریست که انسان را از مباحث اصلی و ضروری دور میکند مثل ازدواج امام, فرزندان امام, محل زندگی امام (ع)و... می باشد که انسان را از موضوعات اصلی مهدویت مانند وظایف منتظران, حق امام بر ماموم ویا رابطه مهدویت با جهانی سازی(به خصوص که امروزه بحث جهانی سازی مطرح است).
البته این به آن معنا نیست که سوالات بالا بدون جواب باشد بلکه پرداختن صرف به اینها باعث نپرداختن به هدف اصلی مهدویت میشود.
یکی دیگر از آسیب ها انحرافات وخرافات ومدعیان ارتباط با امام یا ارتباط با نواب امام یا آگاهی از زمان ظهور ویا اطلاع از جا ومکان حضرت میباشد وحتی ادعاهایی که از قبل از تولد امام شده مبنی بر اینکه مدعی, ادعا مینماید خودش مهدی منتظر است.بعضی از افراد در اثر کمی اطلاعات اعتقادی جذب این جرایانات انحرافی می شوندوبعد ازروشن شدن اصل موضوع وپی بردن به ادعاهای دروغین رهبران این فرق باعث پیامدهای منفی اعتقادی فراوان درآنهامیشود ویالطماتی به پیکر دین وارد میکند که شاید تا صدها سال جبران نشود(لعنت خداوهمه لعنت کنندگان برکسی که اولین بارگفت"پیامبرهذیان میگوید"وباعث شدماهااینجوری بدبخت شیم).از همان ابتدا پیامبراکرم در شرایط مختلف راجع به مهدی موعود نکاتی را بیان میفرمودند.مثلا اصحاب از خدمت پیامبر اکرم میپرسیدند مهدی موعود کیه؟پدرش کیه؟و...از این قبیل سوالات.
بیش از 500روایت تنها ازوجودمبارک پیامبر اکرم(ص) در مورد مهدویت رسیده است این در حالی است که در بعضی از مباحث دینی فقط توسط یک حدیث موجود علما نظرقطعی فقهی میدهند.واین اهمیت موضوع رانزدخداو پیامبر اکرم نشان میدهد.
تقریبا اولین فرقه ای که باعنوان مهدویت وبا بهره گیری ازاین موضوع شکل گرفت فرقه کیساییه بود.بعد از شهادت اباعبدالله علیه السلام بود که مختار به نام خونخواهی حسین بن علی(ع) قیام کرد وبه دنبال رهبری مذهبی برای اعتبار بیشتر خود وجمع نمودن مردم به دور خود بود که سراغ معتبرترین چهره مذهبی یعنی علی بن الحسین(امام سجادعلیه السلام)رفت ولی حضرت به دلایلی-که خودش میتونه موضوع چندین کتاب وتحقیق باشه-رد کرد,بنابراین مختار سراغ فرزند دیگرعلی ابن ابیطالب علیه السلام یعنی محمد حنفیه رفت.محمدحنفیه با شرایطی می پذیرد-البته بعدهابه دلایلی ازجمله سوءاستفاده قیام کنندگان ازاعتباراهل بیت پیامبراکرم برای مقاصد شخصی اظهار پشیمانی می کند-عده ای به مردم القاء میکنند که محمد حنفیه همان مهدی موعودیست که پیامبر بیان میکرد به ویژه اینکه در روایات آمده بود که مهدی هم نام پیامبراست و وقتی ظهور میکند که فتنه های زیادی جامعه راگرفته باشد درآن زمان هم که بعد از واقعه عاشورا وحره-که سه روز اهل مدینه برسپاه یزید حلال اعلام شدند- و...بود,مردم میگفتند فتنه مذکورهمین هاست بنابراین عده زیادی به دورقوامین جمع میشوند وبعد ازشهادت محمد حنفیه چون نمیتوانستند تعبیری برایش طبق احادیث بیابندعده ای گفتند او نمرده بلکه غایب شده است!
جریان انحرافی بعدی اسماعیلیه است:بعضی ازعوام فکر میکردنند که جانشین امام باید فرزند بزرگ امام باشد- البته هیچ حدیثی مبنی بر اینکه جانشین هر امام فرزند بزرگترش است وجود ندارد-به همین خاطر فکر میکردند بعد از امام صادق علیه السلام,پسر بزرگش اسماعیل امام میباشد؛در حالیکه اسماعیل قبل ازخود امام صادق علیه السلام فوت کرد عده ای گفتند اسماعیل همان مهدی موعود است که نمرده بلکه غیبت نموده,باوجودیکه خود امام صادق علیه السلام در تشیع جنازه پسرش فرمودند سه بار صورت جنازه را به مردم نشان دهند تا همه ببینند که اسماعیل فوت کرده!
فرقه های دیگری هم به مرور زمان منشعب شدند مثل واقفیه ومحمدیه وجعفریه وعسکریه و...
اینها ادعاهای قبل از غیبت کبری امام زمان(عج)بود درحالیکه پس از غیبت امام زمان(عج) مدعیان علاوه بر این ادعا یک ادعای دیگر هم بعضا مینمودند وآن ادعای نیابت بود-ومی باشد- امام علیه السلام چهارنایب خاص داشت در اواخر عمر نایب چهارم حضرت به وی نامه ای نوشتند وبیان فرمودند که دیگر دوران غیبت کبری آغاز خواهد شد وبعد از تو نیابت خاص تمام خواهد شد ومردم هم در موضوعات مورد نیاز به علما( که نایب عام امام هستند) مراجعه کنند.در دو قرن گذشته موارد متعددی در این مورد داشته ایم مثلا در شمال آفریقا شخصی بنام محمد احمد سودانی قیام میکند وبا این عنوان که وی همان مهدی موعود است حمایت مردم را جلب میکند واستحمار گران فرانسوی را بیرون میکند وچند سال هم یک حکومت تشکیل میدهد,که بنام مهدی سودانی است-در دایرةالمعارف ویکی پدیا تحت نام مهدی-.
در هندوستان هم شخصی بنام قادیانی با همین ادعاها حرکتی را آغاز میکند ومنجر میشود به ادعای نبوت ودین جدیدی بنام قادیانه یا احمدیه.
از جمله اینگونه افراد شخصی بود در شیراز بنام سیدعلی محمد شیرازی
که در ذیل به طور خلاصه به او وادعاهایش وحامیانش میپردازم.
بابیت و بهاییت:
سیدعلی محمد شیرازی درسال1260ه.ق حرکتی تفرقه آمیز شروع کرد.زمینه فکری اوبرمیگردد به تفکرات فرقه شیخیه به رهبری شیخ احمد احسایی ,شیخ احمد احسایی درتفکرات خود مدعی ارتباط با امام زمان ازطریق نیابت خاص بود
(قابل توجه بعضیها,این ادعاها اگه هرزمان که بیان بشه حداکثرچندسال بعد ممکنه دستاویزی برای آدمای بیکاربشه که برای خودشون حواری جمع کنند).این بحث ها زمینه ای شد برای علی محمد که ادعای بابیت کند وبگوید من همان باب ارتباط یا نایب امام زمان هستم وبه شهرهای مختلف سفر میکند؛به اصفهان وتهران و...سپس دستگیر میشود ودر ماکوی آذربایجان حبس میشود و در تبریز به دستور محمدعلی شاه جلسه مناظره ای تشکیل میشود بین علما و علی محمد تا علما نظرنهایی را درباره او بدهند دراین جلسه که ناصرالدین میرزا-ولیعهد-درمجلس حضورداشته باب میگوید من همان باب در حدیث پیامبرم که میفرمود:انامدینةالعلم وعلی بابها.علماء ازاو میپرسند حالا که تو ادعا میکنی باب علم هستی بنابراین باید به همه علوم احاطه داشته باشی پس شروع میکنند از او درمورد مرضی-تخمه- سوال میکنند ولی همان طور که همه انتظار داشتن باب ناتوان میماند ,بعد ازاودرباره مسایل دینی میپرسند مثلا درمورد آیه مباهله ولی باب حتی تعجب میکنه واظهار میکنه من اصلا این مسأله ای شما گفتید رو تاحالا نشنیده بودم!خلاصه...بهش میگن تو که هیچی رو بلد نبودی جواب بدی پس چی میگی؟!!باب میگه من همونی هستم که شما هزارسال منتظرش بودید!بعد یکی ازحضار بهش میگه من که تو رونفرستاده بودم!باب تعجب میکنه بعد, اون شخص میگه چنین امامی چنین خدایی روهم میخواد-چنین اول بابه وچنین دوم اون شخصه –
بعد باب میگه الحمدلله الذی خلق السماواتَ والارضَ که ناصرالدین میرزا!!مچشو میگیره وبه خاطر غلط ادبی تابلویی که باب آورده بود در ادای فتحه روی سماوات وارض درحالی که اینوحتی کسانی که یه اطلاعات خیلی ابتدایی از قرآن ویا عربی داشته باشن میدونن.....وناصرالدین میرزا بهش میگه تو چطورامامی هستی که حتی عربی رو که زبان قرآنه بلد نیستی؟! معلوم میشه که این آقا حتی سواد معمولی حداقل هم نداره.
خلاصه علما با توجه به حرفای باب به این نتیجه میرسند که عقل درست وحسابی نداره به همین خاطرتصمیم میگیرند به جای اعدام اونو تعزیر کنن پس از فلک کردن باب,او توبه نامه ای مینویسه که الان درمجلس شورای اسلامی موجوده هرچند قبل از این هم یکبار در شیراز درحظور مردم توبه کرده بود.ولی وقتی میبرنش زندان نه تنها از ادعایش دست برنمی داره حتی یه قدم پیشرفت-البته در واقع پس رفت-میکنه وادعای پیامبری میکنه وتو زندان کتاب بیان رو مینویسه در 19قسمت 19بابی ولی فرصت نکرد کتابشو تمام کنه وبه جانشینش دستور میده کتاب رو تموم کنه..در بیان دیگه میزنه به سیم آخر ومینویسه :
انّنی لا اله الا أنا.فإن اننی أنا الله فعبدونی
همانا من همان خدایی هستم که غیر من خدایی نیست پس مرا بپرستید
سرانجام به دستور امیرکبیر درسال1266ه.ق درمیدان تبریز اعدام شد و قبل از اعدامش شخصی به نام میرزا یحیی نوری ملقب به صبح ازل را
جانشین خود کرد وبابکاربردن جمله من الله مهیمن القیوم الی الله مهیمن القیوم نوصیه هایی میکنه که بقیه ماجرارو بعدا خدمتتون خواهم گفت.