اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخرتابع له علی ذلک
رسول اکرم صلی الله علیه واله میفرمایند:
یا فاطمه ان الله لیغضب لغضبک ویرضی لرضاک
این حدیث در کتب صحیح اهل سنت نیز آمده از جمله در صحاح,نیز در همین کتب آورده شده فاطمه از دنیا رفت درحالیکه ازعمر وابوبکر خشمگین بود(یاد آیه ای افتادم که میفرماید میخواهند نور خدا را خاموش کنند اما...)
رسول اکرم صلی الله علیه واله میفرمایند:
هرکس فاطمه را آنگونه که سزاوارست بشناسد لیلة القدر را ادراک کرده است.
درحدیث دیگری حضرت رسول صلی الله علیه واله میفرمایند:
او را فاطمه نامیدم زیرا خدای او را وآنکس که اورا دوست داشته باشد از آتش دور کرده است.(فطم=دور کردن)
امام حسن عسکری علیه السلام میفرمایند : نحن حجج الله علی خلقه وجدتنافاطمه حجة علینا
ماحجت های خداوند بر مردم هستیم وجده مان فاطمه الزهرا حجت خداوند بر ماست.
خدایا ماروببخش و در زمره دوست داران اهل بیت پیامبر قرارده.
با چه رویی تسلیت بگم درحالیکه یکی باید به خودم تسلیت بگه که چرا این همه سال ازت تلف شد ولی حضرت سیدةالنسا را الگوی خودت درخداشناسی وولی شناسی نساختی ولی متن ذیل رو که سخنرانی عبد صالح خداایةالله وحیدخراسانی هست در سوگ حجةالله علی الحجج,ناموس الهی حضرت سیدةالنسا رو خدمت دوستان ارایه میکنم.متن کامل این سخنرانی دروبلاگ زیر موجوده
1shia.blogfa.com
.
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين ؛ و صلي الله علي سيدنا محمد (حضار : اللهم صل علي محمد و آل محمد) و آله الطاهرين ؛ سيّما بقية الله في الارضين و اللعن علي اعدائهم الي يوم الدين
چون پيشامد فاطميه است ؛
اسلام وابسته به سيد الشهداست و عاشورا ؛
و شعائر حسينيه همان است كه در اربعين گفتيم بدون كم و كاست.
مناقشه در شعائر حسينيه ، خيانت به اسلام است ؛ چون اسلام قائم به عاشوراست و عاشورا قائم به اين شعائر است .
اما نسبت به فاطميه ؛ همان طوري كه اسلام و خاتم النبيين وابسته به سيد الشهداست ؛ مذهب و امير المؤمنين وابسته به صدّيقه كبراست ؛ تضعيف شعائر فاطميّه ، خيانت به مذهب و جنايت به امير المؤمنين است .
چون شماهايي كه در اين بحثيد ، قسمت عمده اي نخبه ي فضلاء قميد ؛ هم از ممالك مختلف ، هم از بلاد مختلف ايران در اين جا جمع شديد ؛ از نظر عقلي و علمي - نه از نظر احساسي - بايد عظمت فاطميه را درك كنيد و به بلاد خودتان منتقل كنيد كه هر كس به اين مذهب حق و به آن كسي كه به او نبوت تمام انبياء و رسالت تمام مرسلين و دين خدا كامل شده :
الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ و َأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا
آن كسي كه كمال دين به اوست ، تمام نعمت به اوست ، اسلام مرضيّ خدا وابسته ي به اوست ، خود او باز وابسته به فاطمه زهراست و اين مطلب بسيار مهم است.
عامه از اعيانشان و همچنين خاصه از نخبه ي علماءشان اين روايت را نقل كردهاند و متن حديث را بايد ديد و دقت كرد:
روايت منتهي ميشود به جابر بن عبدالله انصاري ، اعيان علماء عامه حتي مثل زمخشري و رجال شيعه مثل شيخ صدوق اين روايت را نقل كردهاند :
قَالَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ : سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله (حضار : اللهم صل علي محمد و آل محمد) يَقُولُ لِعَلِيِّ
بْنِ أَبِيطَالِبٍ عليه السلام قَبْلَ مَوْتِهِ بِثَلَاثٍ
سه روز قبل از رحلت ، اين كلمات را فرموده . در كيفيت تعبير ، اهل دقت و نظر تأمل كنند .
سَلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الرَّيْحَانَتَيْنِ أُوصِيكَ بِرَيْحَانَتَيَّ مِنَ الدُّنْيَا
اين جمله است كه محير العقول است :
فَعَنْ قَلِيلٍ يَنْهَدُّ رُكْنَاكَ وَ اللَّهُ خَلِيفَتِي عَلَيْكَ
عن قليل دو ركن تو منهدم ميشود ؛
ولي خدا خليفه ي من است بر تو .
چون اين مصيبت ، إخبارش كمر شكن بود براي اميرالمؤمنين ؛ تسليت داد به جمله دوم كه : و الله خليفتي عليك .
فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله قَالَ عَلِيٌّ عليه السلام هَذَا أَحَدُ رُكْنَيَّ الَّذِي قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله ؛
فَلَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ عليها السلام قَالَ عَلِيٌّ عليه السلام هَذَا الرُّكْنُ الثَّانِي الَّذِي قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله .
شرح اين حديث ، در اين مختصر نميگنجد ؛ ولي چون شما در اين بحث به مراحل عاليه علم رسيدهايد ، ما اشاره ميكنيم و خودتان بعد تأمل كنيد .
ركن يعني چه ؟ هر جزء واجبي ، قيداً ، تقيّداً دخيل در آن واجب است . به فوت آن جزء بالضروره كل منتفي ميشود . اين خاصيت جزئيت است . پس به رفتن يك جزء تمام اين كل به هم ميخورد ؛ ولي فرق جزء با ركن چيست ؟
افتراق در اين جهت است : آن جزء بدل دارد و به وسيله بدل جاي مبدل پر ميشود ؛ لذا اگر سوره در نماز فوت شد ، فاقد سوره ميشود بدل تنزيلي به حكم قاعده لا تعاد جبران مافات ميشود .
اما اگر نوبت به ركن رسيد ، خاصيت ركن اين است كه ديگر بدلي برايش نيست . منهدم ميشود بالمرة و آن از دست رفته جايگزين ندارد . عقد مستثني و مستثني منه لا تعاد ، حقيقت ركن را روشن ميكند .
وقتي حقيقت ركن اين است ، اولا بايد ديد آن كسي كه به اين ركن متكي است ، او كيست ، تا او شناخته نشود ، ركن او شناخته نميشود .
براي اين كه ما فاطمه زهرا را بشناسيم و فاطميه را به آن اندازه ميسور كه در خور ما است نه در شأن او ؛ احياء كنيم ، بايد حقيقت ركنيت صديقه كبري روشن بشود . و اين مسأله عبيسه و اين حكمت عاليه به اين سادگي درك نميشود . بايد ديد امام ششم (از او بايد گرفت اين جا جايي نيست كه كلام حكيمي ، فيلسوفي ، فقيهي مطرح باشد) بايد ديد رأس مذهب ، لسان الله ناطق ، آن كسي كه اسمه عند اهل السماء الصادق ، او در اين زمينه چه ميگويد .
وقتي مقابل قبر امير المؤمنين عليه السلام ايستاد ، زيارت كرد آن حضرت را. در اين زيارت سه قسمت است : يك صلوات است ، يك سلام است ، يك شهادت است .
بايد ديد چه جور بر او صلوات از خدا خواست؟ ، اين يك
چه جور به او سلام كرد؟
چون اين مصيبت ، إخبارش كمر شكن بود براي اميرالمؤمنين ؛ تسليت داد به جمله دوم كه : و الله خليفتي عليك .
فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله قَالَ عَلِيٌّ عليه السلام هَذَا أَحَدُ رُكْنَيَّ الَّذِي قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله ؛
فَلَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ عليها السلام قَالَ عَلِيٌّ عليه السلام هَذَا الرُّكْنُ الثَّانِي الَّذِي قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله .
شرح اين حديث ، در اين مختصر نميگنجد ؛ ولي چون شما در اين بحث به مراحل عاليه علم رسيدهايد ، ما اشاره ميكنيم و خودتان بعد تأمل كنيد .
ركن يعني چه ؟ هر جزء واجبي ، قيداً ، تقيّداً دخيل در آن واجب است . به فوت آن جزء بالضروره كل منتفي ميشود . اين خاصيت جزئيت است . پس به رفتن يك جزء تمام اين كل به هم ميخورد ؛ ولي فرق جزء با ركن چيست ؟
افتراق در اين جهت است : آن جزء بدل دارد و به وسيله بدل جاي مبدل پر ميشود ؛ لذا اگر سوره در نماز فوت شد ، فاقد سوره ميشود بدل تنزيلي به حكم قاعده لا تعاد جبران مافات ميشود .
اما اگر نوبت به ركن رسيد ، خاصيت ركن اين است كه ديگر بدلي برايش نيست . منهدم ميشود بالمرة و آن از دست رفته جايگزين ندارد . عقد مستثني و مستثني منه لا تعاد ، حقيقت ركن را روشن ميكند .
وقتي حقيقت ركن اين است ، اولا بايد ديد آن كسي كه به اين ركن متكي است ، او كيست ، تا او شناخته نشود ، ركن او شناخته نميشود .
براي اين كه ما فاطمه زهرا را بشناسيم و فاطميه را به آن اندازه ميسور كه در خور ما است نه در شأن او ؛ احياء كنيم ، بايد حقيقت ركنيت صديقه كبري روشن بشود . و اين مسأله عبيسه و اين حكمت عاليه به اين سادگي درك نميشود . بايد ديد امام ششم (از او بايد گرفت اين جا جايي نيست كه كلام حكيمي ، فيلسوفي ، فقيهي مطرح باشد) بايد ديد رأس مذهب ، لسان الله ناطق ، آن كسي كه اسمه عند اهل السماء الصادق ، او در اين زمينه چه ميگويد .
وقتي مقابل قبر امير المؤمنين عليه السلام ايستاد ، زيارت كرد آن حضرت را. در اين زيارت سه قسمت است : يك صلوات است ، يك سلام است ، يك شهادت است .
بايد ديد چه جور بر او صلوات از خدا خواست؟ ، اين يك
چه جور به او سلام كرد؟
مرحله آخر چه جور شهادت داد ؟ يك كتاب شهادات را بايد ورق بزنيد تا بفهميد اين شهادت ؛ از چنين شاهدي ، يعني چه .
اما سلسله بحث . ما از هر قسمتي تكهاي را به طور اشاره ميگوييم :
اللهم صل
اما سلسله بحث . ما از هر قسمتي تكهاي را به طور اشاره ميگوييم :
اللهم صل
اين بيان جعفر بن محمد است (حضار : اللهم صل علي محمد و آل محمد) كه همه فقهاء ، همه حكماء بايد دقت كنند
ببينند در جمله به جمله چي است؟
اللهم صل على أمير المؤمنين عبدك المرتضى ، وأمينك الأوفى ، وعروتك الوثقى ،مضافها را دقت كنيد . مضاف اليه را هم دقت كنيد . بعد ببينيد در اين اضافه چه غوغائي است .
وعروتك الوثقى ، ويدك العليا وجنبك الأعلى ، وكلمتك الحسنى ، وحجتك على الورى ، وصديقك الأكبر ، وسيد الأوصياء ، وركن الأولياء ، وعماد الأصفياء
اين مرحله اول ؛
مرحله ي دوم : السلام
آن صلواتش بود نمونه ايست اين سلامش است
السلام على اسم الله الرضي و وجهه المضئ وجنبه القوي ...
السلام على نور الأنوار وسليل الأطهار وعناصر الأخيار
اين هم سلامش ؛ اما شهادتش كه غوغاست شهادت است ؛ آن هم شهادت از جعفر بن محمد است .
واشهد أنك جنب الله
شهادت ميدهم تو جنب الله هستي . اين كلمه اشاره است به آن آيه
أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ
آن روزي كه همه انبياء داد وانفساه ميزنند آن روز است كه : أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا
مورد تحسر چيه؟ آن حسرت : فِي جَنْبِ اللَّهِ .
شهادت ميدهم تو همان جنب الله هستي كه هر نفسي در آن روز حسرت مي خورد به آن تفريطي كه نسبت به تو كرده .
شهادت ميدهم تو باب الله هستي . آن خانه درش منحصر است به تو .
شهادت ميدهم تو حبيب الله هستي
ختم كلام : شهادت ميدهم تو وجه الله هستي .
وعروتك الوثقى ، ويدك العليا وجنبك الأعلى ، وكلمتك الحسنى ، وحجتك على الورى ، وصديقك الأكبر ، وسيد الأوصياء ، وركن الأولياء ، وعماد الأصفياء
اين مرحله اول ؛
مرحله ي دوم : السلام
آن صلواتش بود نمونه ايست اين سلامش است
السلام على اسم الله الرضي و وجهه المضئ وجنبه القوي ...
السلام على نور الأنوار وسليل الأطهار وعناصر الأخيار
اين هم سلامش ؛ اما شهادتش كه غوغاست شهادت است ؛ آن هم شهادت از جعفر بن محمد است .
واشهد أنك جنب الله
شهادت ميدهم تو جنب الله هستي . اين كلمه اشاره است به آن آيه
أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ
آن روزي كه همه انبياء داد وانفساه ميزنند آن روز است كه : أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا
مورد تحسر چيه؟ آن حسرت : فِي جَنْبِ اللَّهِ .
شهادت ميدهم تو همان جنب الله هستي كه هر نفسي در آن روز حسرت مي خورد به آن تفريطي كه نسبت به تو كرده .
شهادت ميدهم تو باب الله هستي . آن خانه درش منحصر است به تو .
شهادت ميدهم تو حبيب الله هستي
ختم كلام : شهادت ميدهم تو وجه الله هستي .
كل من عليها فان وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ
اينچنين كسي چنين اعجوبهاي كه عقل ، علم ، درك ، فكر ، همه مشاعر از انوار عظمت او كه نمونهاي از آن در اين
كلمات بود ، خائب و خاسر است ؛ آن وقت يك چنين موجودي ، ركن وجودش ، نقطه اتكائش ، عماد هستيش فاطمه زهراست .
اين جاست كه بايد فهميد زهرا كسيت ؟
اين جاست كه بايد فهميد زهرا كسيت ؟
كو كسي كه فهميده باشد ؟
يك جمله در كلمات حضرت بود و آن جمله اين است :
و سيد الأوصياء و ركن الأولياء .
امير المؤمنين كيست؟ ركن اولياء است .
اولياء كي اند ؟ كه او باز ركن آنها است.
اينها را بفهميد
خوب درك كنيد
اولياء آنهايي هستند كه نص قرآن است :
الا ان اولياء الله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون
تمام عالم بدون استثناء همه مبتلا هستند به دو آفت : يكي ترس يكي حزن . ترس از چه؟ از اين كه آن چه دارند نبازند . حزن از چه ؟ از آن چه ندارند ، چه جور به اوبرسند .
همه در اين بين ، بين الخوف و الحزن گرفتارند .
حالا كساني كه به مقامي رسيدهاند كه « لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون» اينها كيانند؟!
اين در قرآن است ؛ اما مفسر قرآن خاتم پيغمبران است
او در بيان اين اولياء ، بيانش اين است :اولياء الله كساني هستند كه :نَظَرُوا فَكَانَ نَظَرُهُمْ عِبْرَةً .سكتوا فكان سكوتهم ذكر.انَطَقُوا فَكَانَ نُطْقُهُمْ حِكْمَةً.مَشَوْا بين الناس فَكَانَ مَشْيُهُمْ بَرَكَة
نظر آنها عبرت است .مشي آنها ، قدم آنها بركت است.سكوتشان ذكر است ؛ نطقشان حكمت است
اگر آجال مكتوبه الهيه برآنها نبود لَمْ تَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَبدانهِمْ طرفة عين شوقا الي الثواب و خوفا من العقاب.
اين اكسير احمر كجا پيدا ميشود ؟! اينها همگي من الأولين والأخرين ركنشان امير المؤمنين است . حالا آن كسي كه خودش ركن تمام اولياء خداست ، بايد ديد ركن او كيه؟ ركن او هم فاطمه زهراست .
اين است كه كي صديقه كبري را شناخته است؟
كي فهميده فاطمه زهرا كيست؟
به قدري ساحت بلند است به قدري مقام منيع است كه حتي در عالم بقاء هم درك نميشود زهراء كيست ؟
پرسيد از امام ششم چرا فاطمه ، زهراء ناميده شده است؟ جواب داد : چون قصري خدا براي او ساخته آن قصر نه از طرف بالا متصل به جائي است ، نه از اين طرف اتكاء به استوانهاي دارد ، فقط آن قصر معلق است به قدرت پروردگار ، صد هزار باب دارد . بر هر بابي هزار ملك است . اين قصر
آن اندازه با اهل بهشت فاصله دارد كه همانطور كه اهل زمين به كوكب دري به آسمان نگاه ميكنند ، اهل بهشت به قصر او اين جور مينگرند . اين سرّ اسم زهراست . اين گوهري است كه ستاره درخشان تمام اهل بهشت است .
آن وقت اينچنين كسي رفت از اين دنيا
امير المؤمنين كيست؟ ركن اولياء است .
اولياء كي اند ؟ كه او باز ركن آنها است.
اينها را بفهميد
خوب درك كنيد
اولياء آنهايي هستند كه نص قرآن است :
الا ان اولياء الله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون
تمام عالم بدون استثناء همه مبتلا هستند به دو آفت : يكي ترس يكي حزن . ترس از چه؟ از اين كه آن چه دارند نبازند . حزن از چه ؟ از آن چه ندارند ، چه جور به اوبرسند .
همه در اين بين ، بين الخوف و الحزن گرفتارند .
حالا كساني كه به مقامي رسيدهاند كه « لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون» اينها كيانند؟!
اين در قرآن است ؛ اما مفسر قرآن خاتم پيغمبران است
او در بيان اين اولياء ، بيانش اين است :اولياء الله كساني هستند كه :نَظَرُوا فَكَانَ نَظَرُهُمْ عِبْرَةً .سكتوا فكان سكوتهم ذكر.انَطَقُوا فَكَانَ نُطْقُهُمْ حِكْمَةً.مَشَوْا بين الناس فَكَانَ مَشْيُهُمْ بَرَكَة
نظر آنها عبرت است .مشي آنها ، قدم آنها بركت است.سكوتشان ذكر است ؛ نطقشان حكمت است
اگر آجال مكتوبه الهيه برآنها نبود لَمْ تَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَبدانهِمْ طرفة عين شوقا الي الثواب و خوفا من العقاب.
اين اكسير احمر كجا پيدا ميشود ؟! اينها همگي من الأولين والأخرين ركنشان امير المؤمنين است . حالا آن كسي كه خودش ركن تمام اولياء خداست ، بايد ديد ركن او كيه؟ ركن او هم فاطمه زهراست .
اين است كه كي صديقه كبري را شناخته است؟
كي فهميده فاطمه زهرا كيست؟
به قدري ساحت بلند است به قدري مقام منيع است كه حتي در عالم بقاء هم درك نميشود زهراء كيست ؟
پرسيد از امام ششم چرا فاطمه ، زهراء ناميده شده است؟ جواب داد : چون قصري خدا براي او ساخته آن قصر نه از طرف بالا متصل به جائي است ، نه از اين طرف اتكاء به استوانهاي دارد ، فقط آن قصر معلق است به قدرت پروردگار ، صد هزار باب دارد . بر هر بابي هزار ملك است . اين قصر
آن اندازه با اهل بهشت فاصله دارد كه همانطور كه اهل زمين به كوكب دري به آسمان نگاه ميكنند ، اهل بهشت به قصر او اين جور مينگرند . اين سرّ اسم زهراست . اين گوهري است كه ستاره درخشان تمام اهل بهشت است .
آن وقت اينچنين كسي رفت از اين دنيا
چه جور از اين دنيا رفت ؟
اگر كسي ميخواهد بفهمد نمونه اش اين است
گفت : يا رسول الله لَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ وَ اخْلِسَتِ الزَّهْرَاءُ
امانتي را كه كسي مي گيرد :
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها . اين وديعهاي بود كه از پيغمبر گرفت ؛ اما نگفت برگرداندم گفت : يا رسول الله بر گردانده شد . هر چه هست در اين صيغههاي مجهول است . وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ .
آن جملهاي كه كمر شكن است :
آن جملهاي كه كمر شكن است :
گفت : وَ اخْلِسَتِ الزَّهْرَاءُ ؛
زهرا ربوده شد . (گريه حضار)
جائي از بدنت شكسته شده ؟ !
اگر استخوان انگشت بشكند ، چه حالي داري ؟
حالا اگر استخوان سينه بشكند ؟
(گريه شديد حضار)
وقتي استخوان سينه بشكند ؛
نفس نميشود كشيد ؛
نود و پنج روز ؛
سه روز بعد از پيغمبر استخوان سينه شكست ؛
نود روز ...
نود روز... نميتوانست... نفس بكشد .
هر نفسي كشيد... جان داد ،
نه يك مردن است ،
در هر نفسي جان دادن است .
وقتي آمد كنار بستر پيغمبر
سني و شيعه نوشتهاند چه جور آمد .
زهرا ربوده شد . (گريه حضار)
جائي از بدنت شكسته شده ؟ !
اگر استخوان انگشت بشكند ، چه حالي داري ؟
حالا اگر استخوان سينه بشكند ؟
(گريه شديد حضار)
وقتي استخوان سينه بشكند ؛
نفس نميشود كشيد ؛
نود و پنج روز ؛
سه روز بعد از پيغمبر استخوان سينه شكست ؛
نود روز ...
نود روز... نميتوانست... نفس بكشد .
هر نفسي كشيد... جان داد ،
نه يك مردن است ،
در هر نفسي جان دادن است .
وقتي آمد كنار بستر پيغمبر
سني و شيعه نوشتهاند چه جور آمد .
با آن مشيي كه مشي پيغمبر بود
با آن حال آمد ،
أما وقتي علي او را به پيغمبر تحويل داد ،
كان كالخيال .
يعني بدني نبود شبحي بود .
گفت يا رسول الله فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَخودت از او استخبار كن .
خودت از او سؤال كن
خواست بگويد :
يا رسول الله آن چه كشيد ، به من هم نگفت ؛
تو خودت از او بپرس كه بر او چه گذشت ؛
سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ
در اين جمله فكر كنيد ؛
حق فاطميه را ادا كنيد .
اي مردم ايران!
اي كساني كه رهين منت بعثت پيغمبريد
چه سني ، چه شيعه ،
همه بايد اجر رسالت را بدهند .
قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى .
روز سوم جمادي الثانيه ،
براي اين كه اجر رسالت داده بشود ،
به اقرب به خاتم انبياء اظهار مودت بشود ،
بايد مملكت يكپارچه يا زهراء بشود .
در مقابل آن جنازهاي كه نيمه شب آن جور زير خاك رفت ،
بايد آن روز هر كس دل به علي بن أبي طالب دارد
آن چه در توان دارد ، انجام دهد .
اين وظيفه شعائر فاطميه است .
تضعيف شعائر فاطميه تضعيف مذهب است .
سبك شمردن شهادت صديقه ي كبري ، استخفاف به امير المؤمنين است .
كوتاهي و تقصير به حق خاتم النبيين است .
خاتمه كلام :
صاحب عصر ،
ولي وقت ،
امام زمان ،
از شما انتظار دارد كه :
براي آن بازوي ورم كرده ،
آن پهلوي شكسته ،
آن قبر مخفي ،
آن جنازه نيمه شب دفن شده ،
آنچه در قدرت داريد كار كنيد .
يعني بدني نبود شبحي بود .
گفت يا رسول الله فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَخودت از او استخبار كن .
خودت از او سؤال كن
خواست بگويد :
يا رسول الله آن چه كشيد ، به من هم نگفت ؛
تو خودت از او بپرس كه بر او چه گذشت ؛
سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ
در اين جمله فكر كنيد ؛
حق فاطميه را ادا كنيد .
اي مردم ايران!
اي كساني كه رهين منت بعثت پيغمبريد
چه سني ، چه شيعه ،
همه بايد اجر رسالت را بدهند .
قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى .
روز سوم جمادي الثانيه ،
براي اين كه اجر رسالت داده بشود ،
به اقرب به خاتم انبياء اظهار مودت بشود ،
بايد مملكت يكپارچه يا زهراء بشود .
در مقابل آن جنازهاي كه نيمه شب آن جور زير خاك رفت ،
بايد آن روز هر كس دل به علي بن أبي طالب دارد
آن چه در توان دارد ، انجام دهد .
اين وظيفه شعائر فاطميه است .
تضعيف شعائر فاطميه تضعيف مذهب است .
سبك شمردن شهادت صديقه ي كبري ، استخفاف به امير المؤمنين است .
كوتاهي و تقصير به حق خاتم النبيين است .
خاتمه كلام :
صاحب عصر ،
ولي وقت ،
امام زمان ،
از شما انتظار دارد كه :
براي آن بازوي ورم كرده ،
آن پهلوي شكسته ،
آن قبر مخفي ،
آن جنازه نيمه شب دفن شده ،
آنچه در قدرت داريد كار كنيد .